نشریه ی فرصت آخرین مطالب
پنج شنبه 90 دی 22 :: 8:34 عصر :: نویسنده : میلاد
کاش در آمریکا بچه های جنبش تسخیر هم می توانستند نامزد ریاست جمهوری شوند. در دیار ما اما سران فتنه، روزگاری سران قوا بودند و از شهر جورج سوروس برای شرکت در انتخابات، نامزد شدند و حالا عده ای شان برای نظام، شرط می گذارند و عده ای شان دوره افتاده اند به نامه و عده ای شان از همان زندان، وبلاگ خود را آپ می کنند! «آزادی» مجسمه اش در آمریکاست، اما تجسمش اینجاست. موضوع مطلب : مجسمه ازادی در امریکا اما ... دوشنبه 90 دی 12 :: 1:0 عصر :: نویسنده : میلاد
ازدواج یک امر انتخابی است و به بلوغ عاطفی، روانی، اقتصادی و جسمانی نیاز دارد، بنابراین اگر دختر و پسری در شرایطی قرار گرفتند که می توانند ازدواج مناسبی داشته باشند، نباید به خاطر خواهر یا برادر بزرگ تر آن شانس را از دست بدهند. چون ممکن است تکرار چنین موقعیتی برای آن ها سخت یا ناممکن شود.
نوبتی بودن ازدواج از یک تفکر سنتی سرچشمه می گیرد که در واقع به الگوهای قدیمی و امروزی ازدواج مربوط می شود. در گذشته ازدواج یک پیوند خانوادگی و اجتماعی بود. کسی به خواستگاری دختر نمی آمد بلکه به خواستگاری خانواده می آمد و خانواده هم دختر بزرگ تر را برای ازدواج معرفی می کرد چون از نظر سنی برای ازدواج مناسب تر بود. در حال حاضر که تغییرات اجتماعی باعث شده دختران به اجتماع راه پیدا کنند و دیده شوند، ترتیب سنی اهمیت خود را از دست می دهد. چرا که انتخاب و ازدواج از یک پدیده جمعی و خانوادگی به یک پدیده فردی تبدیل می شود.
با ازدواج کردن فرزند کوچک تر، بار تنیدگی در فضای خانه کمتر می شود و حتی موقعیت های بهتری برای فرزند بزرگ تر فراهم می شود. اما در غیر این صورت، فرزند کوچک تر هم موقعیت های ازدواجش را از دست خواهد داد
خانواده ها باید بدانند فرصت ها همیشه به دست نمی آیند و گذرا هستند. هیچ کس نمی تواند آینده را پیش بینی کند. بنابراین به محض به وجود آمدن فرصت مناسب، باید از آن استفاده کرد و تردید نکرد. ما نباید در فضای خانه گره ها را باز به هم گره بزنیم و گره کوری درست کنیم.
با ازدواج کردن فرزند کوچک تر، بار تنیدگی در فضای خانه کمتر می شود و حتی موقعیت های بهتری برای فرزند بزرگ تر فراهم می شود. اما در غیر این صورت، فرزند کوچک تر هم موقعیت های ازدواجش را از دست خواهد داد.
نکته مهم این است که در ازدواج باید اقتضایی عمل کرد، یعنی هر کس اقتضائاتی دارد. ممکن است فرزند بزرگ تر تمام تمرکزش را متوجه تحصیل کرده یا در حال حاضر از نظر روحی آمادگی ازدواج نداشته باشد یا حتی موقعیتی که درشان او باشد، برایش پیش نیامده باشد. بچه ها و همین طور خانواده ها باید بدانند که هر تأخیری منفی نیست، بلکه مهم این است که افراد درست ازدواج کنند نه اینکه الزاما زود ازدواج کنند. در ضمن، موفقیت و خوشبختی فرزند کوچک تر روی سایر اعضای خانواده و همچنین دیدی که افراد نسبت به آنها دارند تأثیر مثبت می گذارد، در حالی که مجرد باقی ماندن همه بچه ها، تأثیر تخریبی بیشتری روی وجهه خانواده دارد موضوع مطلب : نوبتی بودن ازدواج دوشنبه 90 دی 12 :: 8:55 صبح :: نویسنده : میلاد
حتما با خبر شده اید که فتنه گران (اصلاح طلبان سابق- تدارکاتچی های اسبق- تکنوکراتهای اسبوق) درباره حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی مباحث زیبا، جادار، مطمئن و غالبا متناقضی را بیان فرموده اند. از آنجا که گاوگیجه گرفتن این عزیزان حتی بر ما نیز مشخص است، در اینجا چند سناریوی احتمالی را به عرضشان می رسانیم تا ضمن خارج شدن از این گیجی مشدد، موجبات خنده ما را نیز فراهم نکنند؛ دل درد گرفتیم به خدا! موضوع مطلب : سناریوی حضور شنبه 90 دی 10 :: 11:6 صبح :: نویسنده : مهدی
مهم ترین عامل ضعف و سستی در اراده، گرایش به نفس و هوا پرستی و خودمحوری انسان و ضعف در بینش الهی و توحیدی و ضعف در شناخت خود و ارزشهای والای انسانی است. آنکه ایمان و باور دارد خدا برای او بهترین برنامه ی رشد و کمال را فرستاده و دستورات و نواهیش، همگی به صلاح اوست، از همه ی توان خود برای اطاعت فرامین حضرت دوست، بهره می گیرد و یا آنکه باور کرده که خدا او را می بیند و در هر حالی نظاره گر اوست، محال است وجود خود را به زشتی ها بیالاید، چه کسی او را ببیند و یا نبیند! مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی و شناخت، ایمان و عشق است. اگر انسان اسیر هوا و هوس، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های مزاحم، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و مانند آن باشد، هرگز نمی تواند در زندگی خود به عنوان یک انسان با اراده و شاخص بدرخشد و در عرصه خودسازی، عبادت موفق عمل کند. راه های تقویت اراده 1 - تقویت بینش : بدانیم و باور کنیم که معصیت، خواری می آورد و طاعت، عزت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) فرمودند: هر کس که می خواهد بدون آنکه مالی در کف داشته باشد بی نیاز باشد و بدون آنکه فامیلی وعشیره ای و خدم و حشمی داشته باشد، عزیز و محترم باشد و بدون آنکه در راس یک قدرت اجتماعی باشد و پستی را قبضه کرده باشد، مهابت وصلابت داشته باشد، راهش این است که خود را از خواری معصیت و گناه، خارج کند وبه عزت طاعت پرودگار، پیوند کند . تقویت اینگونه تفکر در زندگی و باور به اینکه با گناه، جز خواری نصیبمان نخواهد شد، موجب می گردد، عزم واراده ی انسان قوت یافته و در جهت صلاح خویش و پرهیز از گناه تلاش کند . 2 - تمرین در جهت تطهیر قوای فکری : انسان هر قدر هم از معاصی دوری کرده، سعی در ترک محرمات کند، و به عبارت دیگر هر قدر، اراده ی خود را در اجتناب از معصیت قوی کند، اما اگر فکر پاک و طاهر و به دور از معصیت نداشته باشد، سعی و تلاش و اراده ی او نتیجه ای نخواهد داد؛ چرا که معمولا قبل از فعل معصیت، فکر معصیت به سراغ انسان می آید و فکر آلوده، همه ی اراده ها را ضعیف خواهد کرد. 3- ارزش قائل شدن برای خود: معمولا انسانها یی که برای خود، ارزش قائل نیستند، از اراده ی ضعیف برخوردارند. انسانی که روح خود را الهی می داند و هدفی مقدس دارد، برای خود، ارزش قائل است؛ و در جهت هدف خود سعی وتلاش می کند. به عبارت دیگر انسانهایی که ازکرامت نفس برخوردارند، خود را به ارزانی یک گناه، نمی فروشند. امام علی (علیه السلام) می فرماید:« من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهوته؛ کسی که شخصیت و کرامت نفس داشته باشد یعنی نفسش برایش عزت و شرف داشته باشد، شهوات و میل های نفسانی در نظرش خوار و پست و کوچک است» این بدان معنی نیست که انسان با عزت اصلاً شهوات نداشته باشد بلکه شهوات در تملک و کنترل او باید باشد و از راه شرعی به ارضای آنها بپردازد به عبارت دیگر میل ها در کف انسان اسیر باشند نه اینکه انسان اسیر و بندی آنها باشد. 4 - دوری از حب و علاقه ی دنیا؛ یکی از عوامل مهم در ضعف اراده حب دنیا است. در روایت هست که «حب الدنیا راس کل خطیئه.» دنیا دوستی مهمترین اثرش این است که اراده خیر را در انسان تضعیف می کند و ریشه تمامی خطاهای آدمی است. 5- خودسازی و کسب آزادی معنوی؛ تا زمانی که انسان اسیر خواهش های نفسانی، شیطان و لذت طلبی های افراطی است، اراده قوی ای برای حرکت های معنوی نخواهد داشت، بنابراین بهترین عامل تقویت اراده خود سازی است.
6- یاد مرگ و سرنوشت تمامی انسان ها یعنی قبر و قیامت؛ مرگ اندیشی و یاد اینکه انسان پس از چند سال یا حتی ممکن است چند لحظه دیگر از این دنیا برود و گرفتار آثار و عواقب کارهای خود شود، عامل مهمی در تقویت اراده انسان برای حرکت به سوی خدا و دوری از گناهان است. موضوع مطلب : چرا برخی دست و دلشان به نماز نمی رود؟ چهارشنبه 90 دی 7 :: 12:52 صبح :: نویسنده : شهاب
چشــم آلوده کجا، دیدن دلدارکجا؟ دل سرگشته کجا؛وصف رخ یار کجا؟ قصــــهْ عشق کجا،وین سر بیــــــــدارکجا؟ مــــردم کوفــــــــــه کجا؛العجــــــــــــل یارکجا؟ لفــظ بی کار(عمــل)کجــــــــا؛منتــــــــظر یارکجـــا؟ موضوع مطلب : سه شنبه 90 دی 6 :: 11:23 عصر :: نویسنده : میلاد
روزهاى سال، به طور طبیعى و به خودى خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزى را از میان روزهاى دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمى نگه میدارد تا راهنماى دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدتهاى یاران حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد. روز نوزدهم دى هم همین جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که آن حرکت برخاسته از همان عواملى است که نوزدهم دىِ قم را تشکیل داد؛ یعنى برخاسته ى از بصیرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصهى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمایز میکنند. موضوع مطلب : مطمئن باشید که روز نهم دىِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز دوشنبه 90 آذر 28 :: 12:8 عصر :: نویسنده : شهاب
خدواند سبحان : خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کند... موضوع مطلب : دوشنبه 90 آذر 28 :: 12:0 عصر :: نویسنده : شهاب
شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟!»
جوان آنلاین - اینجا داخل ایران اسلامی، آنها که او را میشناسند، از حجب و تواضع و آرامش او میگویند، مردی که برخلاف آنچه امریکاییها میگویند، مرموز نیست.
موضوع مطلب : پنج شنبه 90 آذر 24 :: 4:36 عصر :: نویسنده : شهاب
متن شبهه:
نخست در مورد بی آبی ، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟ از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمتIslamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته ی جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره امام حسین ع: هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم که قبر حسین علیه السلام را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدرى را که آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه بانى براى آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39 قبر شریف آن حضرت مورد تعرضو دشمنى متوکل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دسترسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن على و خانههاىاطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران کردند و امر کرد که جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم ،حرمله و حضرت علی اصغر (علیه السلام) : این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم. نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند پس تیر حرمله به کجا خورده است؟ تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت چرا حضرت با اینکه از قساوت لشکر عمر سعد خبر داشته این کار را کرده است. چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد سوم، شبهه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) : آقا ابوالفضل برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. این وقایع چگونه ممکن است اتفاق بیافتد؟ پاسخ به شبهات تشنگی در کرب و بلاوقتی در مورد تاریخ صحبت می کنیم بدون روش و با چهار پارامتر منبری یا مداح نمی توان قضاوت کرد، و اساسا برای همین رشته علمی تاریخ و تمدن در همه دانشگاه های جهان تدریس می شود و مقاطع دکتری دارد و الا که هر کس با بهانه میزان قرار دادن عقل ناقص خود به تحریف تاریخ می پرداخت! نویسنده محترم نیز به دو یا سه گزاره توجه کرده و با مستمسک قراردادن این گزاره های غیر تاریخی اساس تشنگی را زیر سوال برده!، قابل توجه ایشان و همه جویندگان بصیرت: 1.صحرای کربلا حد قاصل 70 کیلومتری کوفه، در آن موقع محل سکونت نبود و البته بخاطر نزدیکی به شطّ فرات از آبادانی نسبی برخوردار بود، امام حسین علیه السلام با استفاده از فروش یکی از باغات پدر خود در کوفه همان روز دوم محرم بسیاری از زمین های کربلا را خرید و وقف زوار خود قرار داد. 2.دقیقا از روز هفتم محرم فرمان بسته شدن آب صادر شد و ابن زیاد به عمر سعد دستور داد اگر در خیمه ها چاهی درست کردند فرمان بده عین سی هزار لشگر بر خیمه ها بتازند و چون امام نمی خواستند حرم درگیر جنگ شود از اینکار خودداری کردند، برخی افراد دشمن نیز مدام سرک می کشیدند تا متوجه حفر چاه شوند. اما حضرت اباالفضل و تنی از یاران دلاور امام تا شب دهم که تعداد محافظان شط به چهار هزار نفر رسید مرتبا به نگهبانان شط حمله ور شده و برای خیمه ها آب می آوردند.(الارشاد، ج2: 88-91/ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5 : 91) (کیفیت تشنگی: http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77251) 3. با این حال در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید؛ چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می رفت که با کندن چاه به آب دست یابند. حضرت عباس(در حالی که احتمالا دیگران کارزار جنگ را پی می گرفتند) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید.(ینابیع المودة، ج2، ص340؛ المنتخب، ج2، ص441؛ مقتل ابی مخنف، ص57؛ بطل العلقمی، ج2، ص357) 4.در روز عاشورا هم گرسنگی فشار می آورد که در روز یازدهم امام سجاد علیه السلام به حضرت زینب می فرمایند «عمه جان رنگت به زردی رفته و ضعیف شده ای، چرا همان سهم اندک غذای خود را نمی خوری؟ که زینب مجلله می فرماید بچه ها با سهم اندکشان سیر نمی شوند و من مال خودم را به ایشان می دهم»؛ اما درد تشنگی چیز دیگری است، این را روزه داران ماه رمضان در تابستان خوب می فهمند برای همین همه مقاتل به تشنگی سپاه حسین علیه السلام اشاره کرده اند. 5.دوستانی که در مهرماه یا فروردین ماه به کربلا سفر کرده باشند می دانند شب هایش سرد است و روزهایش گرم و مرطوب؛ حال اگر در روز، زره و کلاه خود و تلاش سخت در جنگ و زخم های بسیار بر تن باشد تشنگی فشار سختی به بدن می آورد. این همان بیان علی اکبر سلام الله علیه به پدرش است. 6.استاد مطهری که در عصر خود منادی مبارزه با مجعولات در قیام عاشورا ست، با تحقیق و تتبع در مدارک مختلف، می فرماید: «مسأله تشنگى اباعبداللَّه و خاندان و اصحابشان مسأله شوخىاى نیست. هوا بسیار گرم است (عاشوراى آن وقت ظاهراً در اواخر خرداد بوده؛ هواى عراق زمستانش گرم است، چه رسد به نزدیک تابستان آن)، سه روز است که آب را بر روى اهل بیت پیغمبر بستهاند، گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقدارى آب به خیمهها بیاورند که حضرت فرمود: آب را بنوشید و این آخرین توشه شما خواهد بود. و بعلاوه از نظر طبیعى یک قاعدهاى است: هر کسى از بدنش خون زیاد برود که بدن کم خون شده و احتیاج به خون جدید داشته باشد، تشنه مىشود. خداوند متعال بدن را به گونهاى ساخته است که وقتى به چیزى احتیاج دارد، فوراً همان احتیاج جلوه مىکند. افرادى که زخم برمىدارند، مىبینید فوراً تشنگى بر آنها غالب مىشود و این به واسطه رفتن خون از بدنشان است که چون بدن براى ساختن خون آماده مىشود و مىخواهد خون جدید بسازد، آب مىخواهد. خودِ رفتن خون از بدن، موجب تشنگى است. «یَحولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّماءِ الْعَطَشُ» اینقدر تشنگى اباعبداللَّه زیاد بود که وقتى به آسمان نگاه مىکرد بالاى سرش را درست نمىدید. اینها شوخى نیست. ولى من هرچه در «مقاتل» گشتم (آن مقدارى که مىتوانستم بگردم) تا این جمله معروفى را که مىگویند اباعبداللَّه به مردم گفت: «اسْقونى شَرْبَةً مِنَ الْماءِ» (یک جرعه آب به من بدهید) ببینم، ندیدم. حسین کسى نبود که از آن مردم چنین چیزى طلب کند. فقط یک جا دارد که حضرت در حالى که داشت حمله مىکرد «وَ هُوَ یَطْلُبُ الْماءَ». قرائن نشان مىدهد که مقصود این است: در حالى که داشت به طرف شریعه مىرفت (در جستجوى آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب مىکرد.»(مجموعه آثار، حماسه حسینی1و2، ج17: 187) 7.اساسا در مورد تاریخ باید به کتاب های تاریخی مراجعه کنیم والا در یک اتاق تاریک به حساب خودمان با عقل کلنجار می رویم.... تمام مقاتل و کتاب های تاریخی معتبر پیشین به مسئله تشنگی سپاه حسین در روز عاشورا اشاره داشته اند. 8.اما چرا امام حسین علیه السلام طلب باران نکرد و سوال های دیگر در مورد تشنگی را اینجا بخوانید: http://www.pasokhgoo.ir/node/2832 9.راستی،،،، نویسنده در چند قسمت اشاره می کند که «مسلمانان می گویند فلان» ... این یعنی خود نویسنده مسلمان نیست، چه برسد شیعه باشد،،، پس نویسنده بی علم و بی عقل چه قصدی از این نوشته پروپاگاندایی داشته؟؟ تازه اولش هم می گوید آثار قیام عاشورا را می دانیم!! ماجرای علی اصغر سلام الله علیه 1.بعد از شهادت همه یاران و آخرین نفر که حضرت ابالفضل سلام الله علیه باشد، لشگر دشمن هل هله می کرد و به تنهایی امام می خندید (تمسخر یکی از موثرترین راه های شکست روحی حریف است)، امام وقتی با اهل حرم خداحافظی می کرد متوجه تشنگی بی امان علی اصغر شد زیرا نه مادرش شیر داشت و نه هیچ شتری که آنجا بود، برخی از مقاتل گویند که امیدی به زنده ماندن این بچه نبود چون از شدت گرسنگی و تشنگی دست و پا می زد. شاید امام اندک امیدی داشت که دشمن از سر رحم این بچه را سیراب کنند، شاید هم به خودشان بیایند و عمق جنایتی را که می کنند ببینند، شاید هم برای بیدار شدن برخی از دلها این کودک را میان لشگر دشمن برد.(معالی السبطین،ج 1: 423، محدثی) 2.وقتی حضرت میان لشگر دشمن رفت چون شمشیر نکشیده بود، همه می دانستند که الان سر جنگ ندارد و می خواهد چیزی گوید یا نشان دهد، بعد از اینکه علی اصغر بر دست حضرت بالا رفت و سرش مقداری به عقب افتاد، لشگریان دست و پا زدن این بچه را دیدند و مبهوت ماندند، عمر سعد متوجه بهت لشگر شد و دستور را صادر کرد و از آنجایی که حضرت خیلی به لشگر نزدیک شده بود تا بی امانی بچه را ببینند امکان دارد حرمله 10 متر با حضرت فاصله داشته باشد و او از تیر سه شعبه استفاده کرد که عرض بزرگ تیر سبب اصابت به هدف کوچک شود. 3.چرا علی اصغر را نشانه رفت و پدر را نشانه نگرفت؟ حدس هایی می شود برای این اتفاق زد: زیرا بچه سبب انحراف افکار عمومی می شود بنابراین باید او را هدف گرفت. شاید هم می خواستند دل پدر را تکه تکه کنند و هتک حرم اش کنند تا زجر کش شود، والا چرا به پدر فرصت دادند تا بچه را دفن کند، با خانواده خداحافظی کند، در جلوی چشم او به خیمه گاه .... ماجرای حضرت ابالفضل سلام الله علیه 1.همه اصحاب و بنی هاشم شهید شده بودند که امام تصمیم گرفتند در این آخرین لحظات به کمک برادر دلاورشان کمی آب به خیمه ها برسانند. از این حیث ابوالفضل از راست و امام از چپ به لشگر زدند تا آنها را پخش کنند و در این حال بلند بلند رجز می خواندند تا از سالم بودن هم آگاه شوند و قرار بر این بود تا امام لشگر را مشغول کند و ابالفضل به شط زده و آب بیاورد. در این حین امام و حضرت ابالفضل دلاورانه می جنگیدند. تا ایشان مشک را پر از آب کرد و از شط خارج شد. کنار شط، نخلستان است و بسیاری از لشگریان دشمن(خصوصا تیراندازان) در میان نخل ها موضع گرفتند تا در برگشت به حضرت حمله غافلگیرانه کنند، چنین هم شد.(منتهی الآمال،ج 1/ص 386) 2.گزارش های تاریخی از قطع شدن دست راست و سپس چپ حضرت خبر داده اند که موقعیت قطع دستان هم اکنون در کربلا موقعیتی دارند و برای هر کدام ضریح کوچکی ساخته اند که بدین ترتیب شما می توانید نوع حرکت حضرت ابالفضل را درک کنید. اینکه با تیر یا شمشیر یا نیزه دست ها قطع شده بطور مشخص نیامده اما قطعا با یک تیر نمی توان دست را قطع کرد و به هر صورت که بوده مشک به دست دیگر و سپس به دندان گرفته شده، آیا به هیچ وجه نمی توان به این واقعه تاریخی احتمال وقوع داد؟ 3.حضرت ابالفضل هر قدر هم که پر قدرت باشند وقتی فقط چهل نفر (که البته در گزارش تاریخی هزاران نفر آمده) ایشان را محاصره تنگ کنند و هر یک نیزه یا تیر یا شمشیری روانه کنند قطعا دو یا سه تا به هدف اصابت می کند. 4.وقتی مشک به دندان رفت دیگر رجزی خوانده نشد و امام که در طرف چپ لشگر بود متوجه مشکلی برای برادر شد و سعی کرد خود را به علقمه برساند که در این فاصله، عمود آهن و ... 5.نقش حضرت ابالفضل و ذکر دلاوری هایش را از منابع معتبر بخوانید: http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=19747&MagazineNumberID=3699&SubjectID=80169 منبع:عماریون موضوع مطلب : پنج شنبه 90 آذر 24 :: 3:51 عصر :: نویسنده : شهاب
به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، سردار بسیجی محمد رضا نقدی در جمع مسئولین بسیج کارگری در مشهد، در توصیف شرایط رژیم حاکم بر آمریکا گفت: امروز امریکا دیگر فقط یک ابرقدرت مجازی است و سران رژیم آمریکا بازگشت به دوره ابرقدرتی را باید در خواب و خیال جستجو کنند. دوران ننگین ابرقدرتی امریکا به تاریخ پیوسته است و امروز جز یک ارتش شکست خورده و بی روحیه، یک اقتصاد ورشکسته و یک ایدئولوژی رسوا و ناتوان در اداره امور معمولی جامعه چیزی روی دست نظام سرمایه داری نمانده است.
وی در واکنش به راه اندازی سفارتخانه مجازی از سوی امریکا خاطرنشان کرد: آمریکا حق دارد سفارتخانه مجازی درست کند و باید پس از این یک ایران مجازی و یک تهران مجازی هم درست کند، در خیابان های آن قدم بزند، مردم آن را مثل گذشته تحقیر کند و نفت و ذخایر آن را غارت کند تا شاید قدری زخم شکست را با این بازی های رایانه ای التیام بخشد. وی افزود: اگر شاهان شکست خورده، بازگشت به تاج و تخت را در خواب می دیدند و با خیال خود لذت می بردند؛ خوبی فضای مجازی این است که ابر قدرت های شکست خورده می توانند در فضای مجازی به سلطه خود ادامه دهند و قدری از عقده های خود گره گشایی کنند. وی خطاب به رئیس جمهور آمریکا گفت: ما به رئیس جمهور امریکا توصیه می کنیم بعد از درست کردن سفارتخانه مجازی به فکر کاخ سفید مجازی هم باشد چون به زودی ملت امریکا تفاله های نظام سرمایه داری را از کاخ سفید بیرون می ریزند و برای آن ها راهی جز لذت بردن از خیال باقی نمی ماند . رئیس سازمان بسیج مستضعفین تاکید کرد: سر نوشت سوسیالیزم و سرمایه داری همان چیزی است که می بینیم و باید از این سرنوشت عبرت گرفت. سردار نقدی اظهار داشت: دنبال روی از روش های سوسیالیزم و سرمایه داری حتی اگر آن را با ظواهر اسلام پیوند دهیم سرنوشتی جز آنچه نصیب این دو تفکر شد ندارد. تنها راه سعادت، راه ملت ماست که در آغاز شعار دادند "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی". وی گفت: حاکم کردن اسلام در تمام روابط اجتماعی، حاکم کردن احکام دین در مناسبات میان کارگر و کارفرما ، کارگران با یکدیگر، کارگر و کارفرما با سرمایه و ابزار کار، می تواند نظام الگوی اسلامی را که امروز مردم دنیا انتظار آن را می کشند و برای تحقق آن به ما چشم دوخته اند؛ شکل دهد. سردار نقدی در پایان از فرماندهان حوزه های بسیج کارگری به خاطر اجرای مجدانه ی نظام تربیتی بسیج که تحولات مهمی را به دنبال داشته تقدیر کرد. موضوع مطلب : پیوندهای روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|
||